تاریخ سوئد

آخرین به روز رسانی: 5/1-2023

درباره سوئد - متن دارای مطالبی برای آشنائی با جامعه سوئد.

این متن در مورد تاریخ کشور سوئد است. شما در مورد چگونگی پیشرفت و توسعه سوئد از یک جامعه دهقانی فقیر به یک کشور رفاهی مطالبی خواهید خواند.

شما همچنین در مورد اینکه مردم سوئد چگونه می خواستند جامعه را تغییر دهند و آغاز تأثیرگذاری بر سیاستمداران برای ایجاد جامعه ای عادلانه تر نیز مطالبی خواهید خواند. و شما در مورد چگونگی مبارزه کارگران سوئدی برای به دست آوردن شرایط کاری بهتر و چگونگی ظهور جنبش کارگری در سوئد مطالب بیشتری یاد خواهید گرفت.

خلاصه ای کوتاه از تاریخ سوئد

در قرن هفدهم سوئد بسیار پهناور تر از امروز بود. سوئد ارتش بزرگی داشت که سرزمین های بزرگی را در جنگ ها فتح کرده بود. نام پادشاه سوئد کارل دوازدهم بود و او می خواست سوئد باز هم بزرگتر شود. به همین دلیل می خواست بر روسیه پیروز شود. اما سربازان سوئدی در سال ۱۷۰۹ در نبردی علیه روس ها در شهر پولتاوا شکست خوردند. پس از آن سوئد دیگر قدرت بزرگی در اروپا نبود. سوئد در طول سال ها در جنگ های بسیاری بسر می برد اما از سال ۱۸۱۵ صلح در سوئد بوجود آمد.

آیا پیش از خواندن مطلب بالا می دانستید که سوئد در قرن هفدهم در چندین جنگ شرکت داشته است؟

پادشاه قبلاً بیشترین قدرت را در سوئد داشت. امروزه چه کسی در سوئد تصمیم گیری می کند؟ بنظر شما پادشاه امروزه در سوئد قدرت سیاسی دارد؟

یک خانواده دهقانی در قرن نوزدهم کنار یک واگن پر از یونجه که توسط گاو های نر کشیده می شود.

عکس: آرشیو تاریخ محلی شهر اودسهوگ

در طول قرن ۱۹ سوئد جامعه دهقانی فقیری بود. در اواسط قرن ۱۹ کشاورزی سوئد از بسیاری از برداشت های بد محصول رنج می برد. غذا برای همه کافی نبود و مردم گرسنه بودند. بسیاری از مردم مهاجرت از سوئد را انتخاب کردند تا زندگی بهتری داشته باشند. بین سال های ۱۸۵۰ تا جنگ جهانی اول در سال ۱۹۱۴ تقریباً یک میلیون سوئدی به آمریکا مهاجرت کردند. که بیش از یک پنجم جمعیت سوئد بود. اما افرادی که توان مالی برای مهاجرت نداشتند در سوئد باقی ماندند.

در آن زمان برخی احساس می کردند که کلیسای سوئد قدرت بیش از حد دارد و منسوخ و ناعادلانه است و به ایده ها و ارزش های قدیمی پایبند است. همچنین کسانی بودند که فکر می کردند پادشاه بیش از حد قدرت دارد. در قرن نوزدهم این مردان بودند که تقریبا تمام قدرت را در اختیار داشتند. هم در جامعه و هم در خانواده. افرادی که این را نمی پذیرفتند ممکن بود توسط دوستان و خانواده طرد شوند.

کلیسای سوئد بر بسیاری از موارد تأثیر داشته است، مانند چگونگی برخی قوانین که در سوئد تصویب شده اند. بسیاری از آداب و سنن ریشه در کلیسا دارند.

در پایان قرن ۱۹ صنایع بیش از پیش در سوئد به ویژه در شهرهای بزرگ استکهلم، یوتبوری و مالمو آغاز بکار کردند. کارگران اغلب دستمزد پایین و روزهای کاری طولانی داشتند. آنها ناراضی بوده و با افرادی که صاحبان شرکت ها بودند دچار اختلاف می شدند. کارگران می خواستند وضعیت خود را تغییر دهند اما اینکار دشوار بود. صاحبان شرکت ها دارای پول و قدرت زیادی بودند. اما شمار کارگران بیشتر بود و فکر می کردند با اتحاد قوی می شوند. آنها خود را سازماندهی کرده و انجمن ها و احزاب سیاسی را براه انداختند. به این ترتیب توانستند ایجاد تغییرات در شرایط کارگران را آغاز کنند.

در آغاز قرن بیستم تبادل تجاری سوئد با کشورهای دیگر بیشتر شد. تجارت با کشورهای دیگر افزایش یافت و مردم توانستند بدون گذرنامه بین کشورها سفر کنند.

افرادی در یک کارگاه مکانیکی کنار ماشین آلات در قرن ۱۹ نشسته اند.

عکس: موزه استانی شهر اوره برو

سوئد در مدت ۱۵۰ سال از یک کشور فقیر کشاورزی به یک کشور غنی صنعتی توسعه یافته است. آیا شباهت هایی در کشور یا کشورهایی که شما قبلا ً در آن زندگی کرده اید مشاهده می کنید؟

دو جنگ جهانی

در نیمه اول قرن بیستم دو جنگ بزرگ رخ داد. جنگ ها در اروپا آغاز شد اما کشورهایی از بقیه جهان نیز شرکت کردند. به همین دلیل آنها را جنگ جهانی می نامند.

در سال ۱۹۱۴ جنگ جهانی اول آغاز شد. بسیاری از کشورهای اروپائی در این جنگ شرکت کردند. پس از چهار سال دوباره صلح در سال ۱۹۱۸ بر قرار شد. تا آن زمان ۲۰ میلیون نفر انسان کشته شدند.

سوئد درگیر جنگ جهانی اول نبود اما با این حال جنگ روی سوئد تأثیر گذاشت. در طول جنگ غذای کافی برای همه وجود نداشت. بسیاری ناراضی بودند و در چندین مکان در سراسر کشور در درجه نخست در شهرها ناآرامی ها و نزاع هایی رخ داد. بسیاری تصور می کردند که کارگران سوئد انقلاب خواهند کرد، اما سیاستمداران مجبور شدند حرف مردم را بشنوند و تصمیم گرفتند چندین تغییر عمده ایجاد کنند. پارلمان سوئد در سال ۱۹۱۹ تصمیم گرفت که یک روز کاری نباید بیش از هشت ساعت طول بکشد و در همان سال به زنان در انتخابات پارلمان حق رای داده شد.

بنظر شما چرا پارلمان سوئد چنین تغييراتی را تصویب کرد؟

دوره زمانی بین جنگ های ۱۹۱۹ تا ۱۹۳۹

در دهه ۱۹۲۰ وضع زندگی بسیاری از سوئدی ها بهتر شد. مردم می خواستند روی جامعه تأثیر بگذارند و باهم مبارزه برای خواسته های مختلف مانند مسکن بهتر را آغاز کردند. بسیاری از مردم در آپارتمان های سرد و نامطلوب زندگی می کردند و خواستار آن بودند که صاحبان مستغلات از آپارتمان ها بهتر مراقبت و نگهداری کنند. در آن زمان همچنین بسیاری از دبیرستان های بزرگسالان و اتحادیه‌‌های آموزشی نیز آغاز به کار کردند. اینها مدارسی بودند که همه می توانستند در آنها تحصیل کنند. این باعث شد که افراد بیشتری، نه فقط آنها که پول و امکانات مالی داشتند که به مدارس عالی و دانشگاهها بروند، بتوانند تحصیل کنند. مردم دیدند که می توانند هم بر پیشرفت خود و هم بر توسعه کشور تأثیر بگذارند و این امر باعث تقویت دموکراسی در سوئد شد.

در دهه ۱۹۲۰اوضاع فقط در سوئد خوب نشد. بلکه اقتصاد در بخش عمده ای از دنیا بهتر شد و اتفاقات خوب زیادی افتاد. داروهای جدیدی به بازار آمد، مردم گوش دادن به رادیو را شروع کرده بودند و می توانستند بین آمریکا و اروپا تماس تلفنی بگیرند. بسیاری از سیاستمداران و دانشمندان برای بهتر کردن جهان تلاش کردند.

اما برخی از دانشمندان تصور می کردند که انسان ها را می توان به نژادهای مختلف تقسیم کرد و فکر می کردند برخی افراد بهتر از دیگران هستند. این دانشمندان زیست شناسان نژاد نامیده می شدند. برخی افراد با آن ها موافق بودند، اما بسیاری فهمیدند که چنین افکاری به نژاد پرستی و تبعیض منجر می شود. در سوئد یهودیان، سامه ها و کولی ها به طور خاص تحت تأثیر زیست شناسی نژادی، نژاد پرستی و تبعیض قرار گرفتند.

در سال ۱۹۲۲ یک انستیتوی زیست شناسی نژادی دولتی در سوئد تأسیس شد. وظیفه این انستیتو یافتن علل ارتکاب به جرم، اعتیاد به الکل، مشکلات روانی و موارد دیگری بود که برای جامعه سوئد مشکل محسوب می شد. در سال ۱۹۳۴ قانونی تصویب شد بر این مبنا که لزوما همه مردم نبایستی بچه دار شوند. و بدین ترتیب هزاران نفر را اجبارا عقیم کردند. بدین معنی که آنها بر خلاف خواست قلبی خود با یک عمل جراحی عقیم میشدند. امروزه این مؤسسه زیست شناسی نژادی دیگر وجود خارجی ندارد. در سال ۱۹۷۶ عقیم کردن مردم در سوئد ممنوع شد.

افراد بزرگسال سر میز های مختلف در کلاس آموزش بزرگسالان در اوایل قرن بیستم نشسته اند.

عکس: stadslexikon.helsingborg.se

گروه های بزرگی از مردم در طول دهه ۱۹۲۰ در سوئد و اروپا مورد تبعیض قرار گرفتند. آیا بنظر شما با تبعیض دیگری که در سایر نقاط جهان صورت گرفته شباهتی وجود دارد؟

در سال ۱۹۲۹ یک مورد سقوط ارزش بازار سهام در نیویورک آمریکا به وقوع پیوست. سهام شدیدا ارزش خود را از دست داد و ثروت بسیاری از مردم بر باد رفت. شرکت ها ورشکسته شدند بسیاری بیکار شدند و خیلی ها مجبور به فروش خانه های خود شدند. این امر اقتصاد را در سراسر جهان تحت تأثیر قرار داد و در اوایل دهه ۱۹۳۰ در اروپا نیز بحران اقتصادی و بیکاری بالایی به وجود آمد. بسیاری از مردم بخاطر فقر نگران آینده خود شدند.

نازی ها در سال ۱۹۳۳ در آلمان به قدرت رسیدند. نازی ها فکر می کردند که برخی افراد مانند یهودیان، کولی ها و همجنسگرایان به اندازه دیگران ارزش ندارند. آدولف هیتلر رهبر نازی ها می گفت یهودیان برای آلمان خطرناک و مضر هستند. وضعیت مالی بسیاری از آلمانی ها بدتر شده بودند و آنها امیدوار بودند که آینده ای بهتر داشته باشند. بسیاری به هیتلر و حزب نازی اعتقاد داشتند و نفرت از یهودیان به سرعت در میان مردم گسترش یافت. نفرت از یهودیان را یهودی ستیزی می نامند. نازی ها یهودیان و کولی ها را از حقوق شهروندی خود محروم ساخته و بسیاری از آنان زندانی شده و یا به قتل رسیدند.

سوئد نیز دچار بحران اقتصادی شد. یک سوم کارگران سوئد در آن زمان بیکار بودند. بسیاری خواهان تغییر بودند و این امر در انتخابات سال ۱۹۳۲ به وقوع پیوست.. حزب کارگران سوسیال دموکرات به بزرگترین حزب تبدیل شد و به همراه حزب دیگری به نام اتحادیه کشاورزان به ایجاد تغییرات در بسیاری موارد را شروع کردند. یکی از این تغییرات بیمه بیکاری بود. به این معنی که کارگران حتی در دوران بیکاری می توانستند از صندوق دولت مستمری دریافت کنند. از جمله دیگر تغییرات حق استفاده از تعطیلات با حقوق و حق همگانی دریافت حق بازنشستگی با شرایط بهتر بود. حقوق بازنشستگی پولی است که به هنگام سالمندی و بعد از اتمام دوران خدمت بصورت ماهیانه پرداخت میگردد.

ایده پشت بسیاری از تغییرات این بود که کسانی که وضع مالی بهتری دارند به کسانی که به اندازه کافی پول نداشتند کمک کنند. آنها اینکار را با پرداخت مالیات بیشتر انجام دادند. پس از آن سیاستمداران وجوهات مالیات را بین گروه هایی در جامعه توزیع کردند که بیشتر به آن نیاز داشتند. سیاستمداران گفتند می خواهند جامعه ای ایجاد کنند که عادلانه و برابر باشد. این جامعه حتی نام خودش را هم گرفت. به آن خانه مردمی Folkhemmet می گفتند. اما همه در خانه مردم خوش آمد نبودند. برخی از گروه های مردم مانند سامه ها و کولی ها از شرایط یکسانی برخوردار نبودند.

آیا می دانستید که در سوئد گروههای قومی وجود دارند که همیشه از حق و حقوق مشابه دیگران برخوردار نبوده اند. بنظر شما چرا وضع به اینگونه بوده است؟

اما از بسیاری جهات تغییرات سیاسی موفق بود و اوضاع سوئد بهتر شد. اجرای بسیاری از تغییرات تحقق یافت زیرا گروه های مختلف در جامعه با یکدیگر مذاکره می کردند و در مواردی که برای سوئد خوب بود به توافق می رسیدند. یک مذاکره معروف در سال ۱۹۳۸ صورت گرفت. در آن زمان دو سازمان صنفی بزرگ در سالتشوبادن خارج از استکهلم برای مذاکره در مورد دستمزد کارگران با هم ملاقات کردند. این دو سازمان یکی سندیکای کارگران، اتحادیه سراسری کارگران سوئد (LO) و دیگری انجمن کارفرمایان سوئد (SAF) بودند. آن ها تصمیم گرفتند که چگونه همکاری کنند و در آینده بر سر حقوق و دستمزد کارگران به توافق برسند. همکاری بین کارفرمایان و کارکنان «الگوی سوئدی» نامیده می شود و برای توسعه اقتصاد سوئد بسیار مهم بوده است. «الگوی سوئدی» باعث شد که وضع افراد با دستمزد پایین تر بهتر شود و تفاوت های مالی در جامعه کاهش یابد.

جنگ جهانی دوم ۱۹۴۵–۱۹۳۹

در سال ۱۹۳۹ جنگ جهانی دوم آغاز شد. این جنگ با حمله آلمان نازی به لهستان آغاز شد اما کشورهای بیشتری به جنگ کشیده شدند. در یک طرف آلمان نازی، ژاپن و ایتالیا بودند. اتحاد جماهیر شوروی، بریتانیای کبیر، فرانسه، آمریکا و چند کشور دیگر در جبهه مخالف بودند.

در طول جنگ وضع یهودیان بیش از پیش بدتر شد. نازی ها آن ها را زندانی کردند و به اردوگاه های بزرگی انتقال دادند که بسیاری از آن ها در آنجا به قتل رسیدند. این اردوگاه ها را اردوگاه های کار اجباری می نامند. در طول جنگ جهانی دوم شش میلیون یهودی توسط نازی ها در آنچه به هولوکاست معروف است به قتل رسیدند. کولی ها و لهستانی ها نیز مورد نسل کشی قرار گرفتند. آلمان نازی هزاران نفر دیگر از جمله افراد معلول، مخالفان سیاسی و همجنسگرایان را نیز کشت.

سوئد در جنگ جهانی دوم شرکت نکرد. دولت سوئد نمی خواست کشور سوئد در جنگ شرکت کند و سوئد در آغاز جنگ سوئد کارهای زیادی که آلمان نازی خواستار آن بود را انجام داد. به عنوان مثال سوئد یهودیان آلمانی که تلاش می کردند به سوئد فرار کنند را متوقف کرد. اما سوئد همچنین به مخالفان آلمان نازی در جنگ نیز کمک کرد. سوئد همچنین به همسایه خود فنلاند کمک کرد و از جمله ۷۰۰۰۰ کودک فنلاندی که نمی توانستند در خانواده هایشان بمانند را پذیرفت تا در خانواده‌های سوئدی زندگی کنند.

دوران پس از جنگ جهانی

جنگ جهانی دوم در سال ۱۹۴۵خاتمه یافت. آلمان نازی در جنگ شکست خورد اما به یک طریقی همه بازنده بودند. بسیاری از شهرها در اثر بمباران ویران شده و ۵۰ تا ۶۰ میلیون نفر جان خود را از دست داده بودند.

پس از جنگ جهانی دوم هیچکس خواهان جنگ جهانی سوم نبود. کشورها برای جلوگیری از جنگ های جدید همکاری با یکدیگر را آغاز کردند. این همکاری امروزه هنوز هم وجود دارد و سازمان ملل متحد نامیده می شود. سازمان ملل متحد برای صلح و امنیت در جهان و حمایت از و گسترش حقوق بشر کار می کند. در سال ۱۹۴۸ کشورهای سازمان ملل متحد به اعلامیه جهانی حقوق بشر رای دادند. تقریبا ً همه کشورهای جهان عضو سازمان ملل متحد هستند.

از آنجا که سوئد درگیر جنگ نشده بود، شرکت های سوئدی توانستند به سرعت تولید و فروش کالاها و خدمات خود را دوباره آغاز کنند. بسیاری از کشورها می خواستند از سوئد خرید کنند و شرکت های سوئدی سود بزرگی کسب کردند. نرخ بیکاری در آن زمان بسیار پایین بود. سوئد به یک کشور ثروتمند تبدیل شد و دولت تغییرات سیاسی زیادی ایجاد کرد. همه شهروندان از حق دریافت درمان پزشکی برخوردار شدند. کسانی که کار می کردند می توانستند چهار هفته مرخصی با حقوق داشته باشند. زنانی که با کودکان خردسال در خانه بودند از سوی دولت پول دریافت می کردند و خدمات کودکیاری توسعه یافت تا زنان از امکانات بیشتری برای کار کردن برخوردار شوند. دولت مسئولیت برخورداری شهروندان از وضع خوب مالی، مسکن مطلوب و غیره را بر عهده گرفت. فقر کاهش یافت و سوئد به یک کشور به اصطلاح رفاهی تبدیل شد.

امروزه مردم در سوئد از بسیاری مزایای خوب برخوردارند، اما وضع همیشه اینطور نبوده است. مبارزات مردم منجر به تغییر شده است. شما می خواهید شاهد چه تغییری باشید؟

آیا می توانید نمونه هایی از مواردی که مردم در کشور یا کشورهایی که شما قبلا ً در آن زندگی کرده اید، برای آنها مبارزه کرده اند را نام ببرید؟