تاریخ سویدن
آخرین به روز رسانی 13/12-2022
این متن دربارهٔ تاریخ سویدن است. شمادر مورد چگونگی پیشرفت سویدن از یک جامعه فقیر زراعتی به یک دولت رفاه خواهید خواند.
همچنین در مورد چگونگی تغییر جامعه توسط مردم سویدن و شروع تأثیرگذاری بر سیاستمداران برای ایجاد یک جامعه بهتر نیز خواهید خواند. شما همچنان دربارهٔ چگونگی مبارزه کارگران سویدنی برای به دست آوردن شرایط بهتر کار و نحوه رشد جنبش کارگری سویدن نیز اطلاعات بیشتری را کسب خواهید کرد.
خلاصه ای کوتاه از تاریخ سویدن
در قرن ۱۷، سویدن بسیار بزرگتر از امروز بود. سویدن ارتش بزرگی داشت که در جنگ مناطق وسیعی را فتح کرده بود. نام پادشاه سویدن کارل دوازدهم بود و او می خواست که سویدن حتی بزرگتر باشد. به همین دلیل او می خواست روسیه را شکست دهد. اما عسکران سویدنی در سال ۱۷۰۹ در نبرد علیه روس ها در شهر پولتاوا شکست خوردند. پس از آن، سویدن دیگر قدرت بزرگی در اروپا نبود. سویدن در طول سال ها در جنگ های بسیاری بوده است، اما از سال ۱۸۱۵ در سویدن صلح برقرار است.
آیا قبل از خواندن متن بالا می دانستید که سویدن در چندین جنگ در طول قرن هفدهم شرکت کرده بود؟
پادشاه قبلاً بالاترین قدرت را در سویدن داشت. چه کسی امروز در سویدن تصمیم می گیرد؟ فکر می کنید امروز شاه قدرت سیاسی در سویدن دارد؟
در طول قرن نوزدهم، سویدن یک جامعه ضعیف دهقانی بود. در اواسط قرن نوزدهم، کشاورزی سویدن در معرض برداشت های بسیار ضعیف قرار گرفت. غذا برای همه کافی نبود و مردم گرسنه بودند. سپس بسیاری ترجیح دادند برای بهتر شدن زندگی از سویدن کوچ کنند. بین سالهای ۱۸۵۰ و تا جنگ جهانی اول در سال ۱۹۱۴، حدود یک میلیون سویدنی به ایالات متحده کوچ کشی کردند. این بیش از یک پنجم جمعیت سویدن بود. اما کسانی که توانایی مالی برای جابجایی نداشتند در سویدن باقی ماندند.
در آن زمان، برخی تصور می کردند که کلیسای سویدن قدرت زیادی دارد و قدیمی و ناعادلانه است که به عقاید و ارزشهای قدیمی پایبند است. همچنین کسانی هم بودند که فکر می کردند پادشاه قدرت بیش از حد دارد. در قرن نوزدهم، این مردان بودند که تقریباً تمام قدرت را در دست داشتند. هم در جامعه و هم در درون خانواده. کسانی که این مسئله را قبول نمیکردند توسط دوستان و خانواده منزجر و دفع می شدند.
کلیسای سویدن بسیاری از چیزها را تحت تاثیر قرار داده است، مانند آنچه که برخی از قوانین در سوئد به نظر می رسد. بسیاری از عادات و سنت ها از کلیسا آمده است.
در پایان قرن نوزدهم، صنایع بیشتری در سویدن، در درجه اول در شهرهای بزرگ مانند استکهلم، یوتیوبوری و مالمو شروع به کار کردند. کارگران اغلب دستمزد کم و روزهای کاری طولانی داشتند. آنها ناراضی بودند و در نهایت با کسانی که مالک این شرکت ها بودند درگیر می شدند. کارگران می خواستند وضعیت خود را تغییر دهند اما این کار دشوار بود. کسانی که مالک این شرکت ها بودند هم پول زیادی و هم قدرت زیادی داشتند. اما کارگران بیشتری بودند و آنها فکر می کردند که با هم ما نیز قوی خواهیم بود. آنها خود را سازمان دادند و انجمن ها و احزاب سیاسی را راه اندازی کردند. به این ترتیب، آنها توانستند به مرور زمان شرایط کارگران را تغییر دهند.
در آغاز قرن ۲۰، سویدن شروع به ایجاد روابط بیشتری با دیگر کشورها کرد. تجارت با سایر کشورها افزایش یافته و مردم می توانند بدون پاسپورت بین کشورها سفر کنند.
در طول ۱۵۰ سال، سویدن از یک کشور فقیر کشاورزی به یک کشور غنی صنعتی تبدیل شده است. آیا می توانید شباهت هایی با کشور یا کشورهایی که قبلاً در آنها زندگی کرده اید مشاهده کنید؟
دو جنگ جهانی
در نیمه اول قرن بیستم، دو جنگ بزرگ رخ داد. جنگ ها در اروپا آغاز شد اما کشورهای دیگر جهان نیز در آن شرکت کردند. به همین دلیل آنها را جنگ های جهانی می نامند.
در سال ۱۹۱۴، جنگ جهانی اول آغاز شد. بسیاری از کشورها در اروپا در جنگ شرکت کردند. پس از چهار سال، در سال ۱۹۱۸ دوباره صلح برقرار شد. تا آن زمان، ۲۰ میلیون نفر جان خود را از دست داده بودند.
سویدن درگیر جنگ جهانی اول نبود، اما این جنگ سویدن همچنان را تحت تأثیر قرار داد. در طول جنگ، غذای کافی برای همه وجود نداشت. بسیاری از مردم ناراضی بودند و در چندین نقطه از کشور، به ویژه در شهرها، برخوردها و آشوب ایجاد شد. بسیاری معتقد بودند که کارگران سویدن انقلاب خواهند کرد، اما سیاستمداران مجبور شدند به حرف مردم گوش دهند و درباره چندین تغییرات عمده تصمیم گرفتند. در سال ۱۹۱۹، پارلمان (riksdag) تصمیم گرفت که یک روز کاری نباید بیش از هشت ساعت باشد و در همان سال به زنان حق رأی دادن در انتخابات پارلمان داده شد.
فکر می کنید چرا پارلمان درباره این تغییرات تصمیم گرفت؟
زمان بین دو جنگ سالهای ۱۹۳۹ ـ ۱۹۱۹
در دهه ۱۹۲۰ وضعیت بسیاری از سویدنی ها بهتر شد. مردم می خواستند بر جامعه تأثیر بگذارند و با هم برای چیزهای مختلف مانند مسکن بهتر بیشتر مبارزه کنند. بسیاری از مردم در آپارتمانهای سرد و بد زندگی می کردند و خواستار رسیدگی بهتر مالکان به آنها شدند. در این زمان، بسیاری از مکتب های لیسه و مؤسسه های تعلیمی مردمی (studieförbund) نیز شروع به کار کردند. اینها مکتب هایی بودند که همه می توانستند به آنجا بروند. در نتیجه، افراد بیشتری تحصیل کردند، نه فقط کسانی که توانایی مالی داشتند بلکه همه فرصت تحصیل در کالج ها و پوهنتنی ها را پیدا کردند. مردم دیدند که می توانند هم در پیشرفت خود و هم در پیشرفت کشور تأثیر بگذارند و این باعث تقویت دموکراسی در سویدن شد.
این فقط برای سویدن نبود که در دهه ۱۹۲۰ همه چیز خوب پیش رفت. اقتصاد در بخشهای زیادی از جهان بهتر شد و بسیاری از اتفاقات خوب رخ داد. دواهای جدید وارد بازار شد، مردم می توانستند به برنامه های رادیویی گوش دهند و تماس بین ایالات متحده و اروپا امکان پذیر بود. بسیاری از سیاستمداران و دانشمندان تلاش کردند تا جهان را به مکانی بهتر تبدیل کنند.
اما برخی دانشمندان تصور می کردند که می توان انسان ها را به نژادها تقسیم کرد و برخی از انسان ها از انسانهای دیگر بهتر بودند. به این دانشمندان بیولوژهای نژادی گفته می شد. بعضی از افراد با آنها موافق بودند، اما بسیاری فهمیدند که چنین افکاری منجر به نژادپرستی و تبعیض می شود. در سویدن، به ویژه یهودیان، سامی ها و روما (romer) تحت تأثیر نژادپرستی و تبعیض در بیولوژی نژادی قرار گرفتند.
در سال ۱۹۲۲، یک مؤسسه دولتی بیولوژی نژادی در سویدن تأسیس شد. مسئولیت این مؤسسه یافتن علل جرم، اعتیاد به الكل، مشكلات بیماری های روانی و سایر مواردی بود كه به عنوان مشكلی برای جامعه سویدن در نظر گرفته می شد. در سال ۱۹۳۴ قانونی تصویب شد که طبق آن همه افراد حق بچه دار شدن را نداشتند. هزاران نفر به زور عقیم شدند. این بدان معناست که آنها برخلاف میلشان تحت عمل جراحی قرار گرفتند تا نتوانند بچه دار شوند. امروزه، مؤسسه بیولوژی نژادی دیگر وجود ندارد. در سال ۱۹۷۶، عقیم سازی افراد در سویدن ممنوع شد.
طی دهه ۱۹۲۰ گروههای بزرگی از مردم در سویدن و اروپا مورد تبعیض قرار گرفتند. آیا شما با تبعیض هایی از نوع دیگر که در سایر نقاط جهان اتفاق افتاده است، شباهتی می بینید؟
در سال ۱۹۲۹، یک سقوط بازار سهام در نیویورک در ایالات متحده رخ داد. ارزش سهام به سرعت کاهش یافت و بسیاری از مردم پول زیادی را از دست دادند. شرکت ها ورشکست شدند و بسیاری از مردم بیکار شدند و مجبور به فروش خانه های خود شدند. این امر اقتصاد جهانی را تحت تأثیر قرار داد و در اوایل دهه ۱۹۳۰ نیز در اروپا بحران اقتصادی و بیکاری زیاد وجود داشت. بسیاری از مردم فقیر و نگران آینده خود شدند.
در آلمان، نازی ها در سال ۱۹۳۳ به قدرت رسیدند. به نظر نازی ها بعضی از افراد مانند یهودیان، روما (romer) و همجنسگرایان به اندازه دیگران ارزش ندارند. رهبر نازی ها آدولف هیتلر گفت یهودیان برای آلمان خطرناک و مضر هستند. بسیاری از آلمانی ها از نظر اقتصادی رنج بیشتری کشیده بودند و آنها امیدوار بودند که بار دیگر شرایط بهتری داشته باشند. بسیاری به هیتلر و حزب نازی او اعتقاد داشتند و افراد بیشتر و بیشتری شروع به نفرت از یهودیان کردند. نفرت از یهودیان یهودستیزی نامیده می شود. نازی ها حق شهروندی یهودیان و روما، نوعی کولی (romer) را از آنها سلب کردند و بسیاری را زندانی کرده و به قتل رساندند.
بحران اقتصادی سویدن را هم تحت تأثیر قرار داد. در این زمان یک سوم کل کارگران در سویدن بیکار بودند. بسیاری از مردم خواهان تغییراتی بودند و پس از انتخابات ۱۹۳۲ آن را به دست آوردند. حزب کارگران سوسیال دموکرات به بزرگترین حزب تبدیل شد و همراه با یک حزب دیگر، اتحادیه دهقانان، شروع به تغییر بسیاری چیزها کردند. یکی از این تغییرات بیمه بیکاری بود. این بدان معنا بود که کارگران می توانند حتی اگر بیکار شوند از دولت پول دریافت کنند. تغییرات دیگر این بود که همه حق رخصتی را دارند و همه حقوق تقاعدی بهتری دریافت می کنند. حقوق تقاعدی پولی است که هر ماهه وقتی سالمند هستید و دیگر کار نمیکنید از دولت دریافت می کنید.
ایده بسیاری از تغییرات این بود که کسانی که از نظر مالی وضعیت بهتری دارند به کسانی که پول زیادی ندارند کمک کنند. آنها این کار را با پرداخت مالیات بیشتر انجام دادند. بعد سیاستمداران پول مالیات را بین گروه هایی از جامعه که نیاز بیشتری به آن داشتند، توزیع کردند. سیاستمداران گفتند که آنها می خواهند جامعه ای عادلانه و برابر ایجاد کنند. این جامعه حتی نام خود را به خود اختصاص داده است. خانه مردم (Folkhemmet) نامیده می شد. اما از همه در خانه مردم (Folkhemmet) استقبال نمی شد. بعضی از گروپهای قومی مانند سامی ها و روما شرایط یکسانی نداشتند.
آیا می دانید در سویدن گروپ های قومی وجود دارند که همیشه از حقوق مشابه دیگران برخوردار نبوده اند. چرا فکر میکنی اینطور بوده؟
اما از بسیاری جهات، تغییرات سیاسی موفقیت آمیز بود و اوضاع برای سویدن بهتر پیش رفت. بسیاری از این تغییرات را توانستند به اجرا درآورند زیرا گروپ های مختلف جامعه با یکدیگر مذاکره می کردند و در مورد چیزهایی که برای سویدن خوب بود با هم توافق کردند. یک مذاکره معروف در سال ۱۹۳۸ انجام شد. سپس دو سازمان بزرگ در سالتشوبادن (Saltsjöbaden) در خارج از استکهلم برای مذاکره در مورد معاش کارگران دیدار کردند. آنها صنف کارگران، اتحادیه ملی کارگران سویدن (LO) و انجمن کارفرمایان سویدن (SAF) بودند. آنها تصمیم گرفتند که چگونه در آینده در مورد معاش کارگران همکاری و توافق کنند. این همکاری بین کارفرمایان و کارگران "مدل سویدنی" نام دارد و برای پیشرفت اقتصاد سویدن بسیار مهم بوده است. مدل سویدنی باعث شد که افراد با دستمزد پایین معاششان بهتر شود و اختلاف اقتصادی در جامعه کاهش داده شود.
جنگ جهانی دوم ۱۹۴۵ ـ ۱۹۳۹
در سال ۱۹۳۹، جنگ جهانی دوم آغاز شد. این جنگ با حمله آلمان نازی به لهستان آغاز شد اما کشورهای بیشتری به جنگ وارد شدند. در یک طرف جنگ آلمان نازی، جاپان و ایتالیا بودند. مخالفان اتحاد جماهیر شوروی، بریتانیا، فرانسه، ایالات متحده آمریکا و چندین کشور دیگر بودند.
در طول جنگ، وضعیت یهودیان خیلی بدتر شد. نازی ها آنها را به زندان انداختند و به کمپ های بزرگی بردند كه در آنجا بسیاری از آنها كشته شدند. این کمپ ها را کمپ های کار اجباری می نامند. در طول جنگ جهانی دوم، شش میلیون یهودی توسط نازی ها در آنچه که هولوکاست (förintelse) نامیده می شود، به قتل رسیدند. حتی روما، نوعی کولی (romer) و لهستانی ها نیز مورد نسل کشی قرار گرفتند. آلمان نازی هزاران نفر دیگر از جمله معلولان، مخالفان سیاسی و همجنسگرایان را کشتند.
سویدن درگیر جنگ جهانی دوم نبود. دولت سویدن نمی خواست که سویدن درگیر جنگ شود و در آغاز جنگ، سویدن کارهای زیادی را انجام داد كه آلمان نازی خواستار آن بود. مثلا، سویدن یهودیان آلمانی را که سعی در فرار به سویدن داشتند متوقف کرد. اما سویدن به مخالفان آلمان نازی در جنگ نیز کمک کرد. سویدن همچنین به فنلند همسایه خود کمک کرد، از جمله ۷۰۰۰۰ طفل فنلندی که نمی توانستند در خانواده های خود بمانند را در خانواده های سویدنی جای داد.
زمان پس از جنگ های جهانی
جنگ جهانی دوم در سال ۱۹۴۵ پایان یافت. آلمان نازی در جنگ شکست خورد اما به نوعی همه بازنده بودند. بسیاری از شهرها بمباران شدند و ۵۰ تا ۶۰ میلیون نفر جان خود را از دست دادند.
پس از پایان جنگ جهانی دوم، هیچ کس یک جنگ جهانی سوم را نمی خواست. کشورها برای جلوگیری از جنگهای جدید شروع به همکاری کردند. این همکاری امروز نیز وجود دارد و آن مؤسسه ملل متحد (FN) نامیده می شود. مؤسسه ملل متحد برای صلح و امنیت در جهان و برای حمایت و توسعه حقوق بشر تلاش می کند. در سال ۱۹۴۸، کشورهای مؤسسه ملل متحد به اعلامیه جهانی حقوق بشر رای مثبت دادند. تقریباً همه کشورهای جهان در مؤسسه ملل متحد مشارکت هستند.
از آنجایی که سویدن درگیر جنگ نبوده است، شرکتهای سویدنی توانستند به سرعت تولید و فروش کالاها و خدمات خود را دوباره آغاز کنند. بسیاری از کشورها می خواستند با سویدن تجارت کنند و شرکت های سویدنی سود زیادی کسب کردند. در این زمان بیکاری بسیار کم بود. سویدن به کشوری ثروتمند تبدیل شد و دولت تغییرات سیاسی زیادی را انجام داد. به همه شهروندان حق مراقبت صحی داده شد. کسانی که کار می کردند می توانستند چهار هفته رخصتی استحقاقی دریافت کنند. زنانی که با فرزندان کوچک در منزل بودند از دولت پول دریافت می کردند و مراقبت از طفلان نیز توسعه یافته بود تا زنان فرصت بیشتری برای کار کردن داشته باشند. دولت مسئولیت بر عهده گرفت که مردم وضعیت مالی خوب، بهداشت خوب، مسکن خوب و موارد دیگر را داشته باشند. فقر کاهش یافت و سویدن به کشوری تبدیل شد که معمولاً دولت رفاه نامیده می شود.
چیزهای زیادی امروزه در سویدن وجود دارد که برای مردم خوب است، اما همیشه اینطور نبوده است. مبارزه مردم منجر به تغییر شده است. چه تغییری را می خواهید ببینید؟
آیا می توانید مثالی از مواردی را که مردم برای آن جنگیده اند، در کشور یا کشورهایی که قبلاً در آنها زندگی کرده اید، بیان کنید؟